کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: pardāxtan] ‹پردختن، پردازیدن› pardāxtan ۱. پول دادن.۲. وام خود را ادا کردن.۳. کارسازی کردن.۴. ساختن.۵. جلا دادن.۶. [قدیمی] آراستن.۷. [قدیمی] خالی کردن؛ تهی کردن.۸. مرتب کردن.۹. انجام دادن.۱۰. (مصدر لازم) فارغ شدن.۱۱. مشغول گشتن.
-
جستوجو در متن
-
پردازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] pardāzidan = پرداختن
-
پردختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] pardaxtan = پرداختن
-
تعمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'ammol ۱. به کار پرداختن.۲. به تکلف به کاری پرداختن و سختی کشیدن.
-
تعبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'abbod بندگی کردن؛ به عبادت پرداختن؛ پرستش کردن.
-
مواقفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مواقَفَة] [قدیمی] movāqefe مالی که برای پرداختن آن با هم قرارومدار میگذارند.
-
تصبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasabbi ۱. کودکی کردن.۲. به لهوولعب پرداختن.
-
اقتصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtesār ۱. کوتاه کردن.۲. به کوتاهی پرداختن.۳. اکتفا کردن.
-
تقسیط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (حقوق) taqsit وام خود را به قسطهای معیّن ادا کردن؛ پولی را به چند قسط پرداختن.
-
ممارست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ممارَسة] momāresat به کاری پرداختن و همیشه به آن مشغول بودن و تمرین کردن؛ مروسیدن.
-
تادیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تٲدیَة] ta'diye ۱. ادا کردن.۲. پرداختن پول یا وام.
-
تصابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasābi ۱. کودکی کردن؛ کارهای کودکانه کردن.۲. به لهوولعب پرداختن؛ عشق ورزیدن.
-
تعاطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'āti ۱. با یکدیگر در امری خوض و مشورت کردن.۲. به کاری پرداختن.۳. چیزی به هم دادن؛ دادوستد کردن.
-
اقتحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtehām ۱. بیاندیشه در امری داخل شدن؛ نیندیشیده به کاری پرداختن.۲. خود را به سختی و مشقت انداختن.۳. کسی را خوار شمردن.