کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرخوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرخوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹پرخواری› porxori بسیار خوردن.
-
جستوجو در متن
-
شکم خوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] šekamxāregi پرخوری.
-
پرخوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] porxāregi پرخواری؛ پرخوری؛ شکمپرستی.
-
تخمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] tox[a]me فساد غذا در معده و بدی گوارش که از پرخوری به هم میرسد؛ سوءهضم.
-
بسیارخواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] besyārxāri پرخوری: ◻︎ مکن گر مردمی بسیارخواری / که سگ زاین میکشد بسیار، خواری (سعدی: ۱۱۱).
-
گلوبندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ga(e)lubandegi پرخوری؛ شکمپرستی: ◻︎ ز دهگونه ریچال و دهگونه وا / گلوبندگی هر یکی را سزا (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۲۸۳).
-
گران خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerānxāri بسیارخواری؛ پرخوری: ◻︎ همچو خمار است درد تو که نگردد جز به گرانخواری شراب شکسته (سیف اسفرنگ: مجمعالفرس: گرانخوار).
-
نقرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) neqres ورم، آماس، و درد شدید که غالباً در اثر پرخوری و حرکت نکردن و اختلال عمل کبد و بالا رفتن اسیداوریک خون و جمع شدن املاح در مفصل انگشت پا تولید میشود.
-
مرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: امراض] (پزشکی) maraz بیماری؛ ناخوشی.〈 مرض قند: (پزشکی) بیماری حاصل از کم شدن ترشح انسولین از لوزالمعده که منجر به افزایش قند خون و دفع آن از طریق ادرار میشود و پرخوری، پرنوشی، و افزایش ادرار را در پی دارد.
-
ترشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) toršā حالتی در معده که بهواسطۀ زیاد شدن ترشحات اسیدی در اثر پرخوری یا علت دیگر پیدا میشود و انسان در پشت جناغ سینه احساس سوزش و ترششدگی میکند و گاه مواد اسیدی از معده به مری برمیگردد؛ بدی گوارش.