کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرت شدگی از موضوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پرت وپلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) partopalā = پرت 〈 پرتوپلا〈 پرتوپلا شدن: (مصدر لازم)۱. پراکنده شدن.۲. تارومار شدن.
-
جستوجو در متن
-
گریزگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گریزگه› gorizgāh ۱. جای گریختن؛ محل مناسب برای گریختن.۲. (ادبی) جایی از نطق یا نوشته یا قصیده که میتوان در آنجا به مناسبتی از موضوع سخن به موضوع دیگر گریز زد.
-
مضمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مضامین] mazmun آنچه از کلامی مفهوم شود؛ موضوع کلام؛ معنی؛ مطلب.
-
مصطلح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mostalah کلمهای که در زبان جمعی از مردم غیر از معنی حقیقی خودش برای موضوع خاصی متداول شده باشد؛ اصطلاحشده.
-
بازجویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) bāzjuy(')i تحقیق و پرسش از متهم یا مظنون دربارۀ موضوع اتهام.
-
سمپوزیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: symposium] sampoziyom انجمنی که گروهی از متخصصان در یک موضوع خاص به بحث و گفتگو بپردازند.
-
مطلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مطالب] matlab ۱. مسئلهای از علم.۲. موضوع؛ مسٲله.۳. [قدیمی] جای طلب؛ مقصد.
-
جزوه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] jozvedān وسیلهای که پوشهها و دفاتر مربوط به یک موضوع را در آن میگذاشتند.
-
فقره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فِقرَة، جمع: فِقَر و فقرات] faqare ۱. واحد شمارش یک عمل، رویداد، موضوع، یا امثال آن.۲. مرتبه؛ دفعه.۳. بند؛ ماده.۴. موضوع.۵. (پزشکی) [قدیمی] هریک از مهرههای ستون فقرات؛ مهرۀ پشت.
-
استشهاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estešhād ۱. شاهد آوردن از قول کسی در گفته یا نوشتۀ خود.۲. (اسم) (حقوق) نوشتهای در مورد رد یا قبول یک موضوع با امضای شاهدان.
-
بابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بابة] bābat ۱. وجه؛ دلیل؛ سبب.۲. موضوع؛ مطلب؛ مسئله: از این بابت خیالتان راحت باشد.۳. (صفت) [قدیمی] درخور؛ سزاوار؛ شایسته.
-
جمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جملَة، جمع: جُمَل] jomle ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد.۲. (صفت) همه؛ همگی.۳. (ضمیر) همه؛ همگی.۴. (قید) تماماً.۵. (اسم) خلاصه.〈 جملهٴ شرطیه: (ادبی) در نحو، جملهای که در آن ادات...
-
جریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جرَیان] jar[a]yān ۱. روان شدن آب یا هرچیز مانند آن.۲. (اسم) [مجاز] رویداد؛ حادثه؛ ماجرا.۳. (اسم) [مجاز] فرایند.۴. (اسم) [مجاز] موضوع.۵. (اقتصاد) گردش و دستبهدست شدن پول.〈 جریان صفرا: عبور صفرا از یاختههای کبدی به کیسۀ صفرا و...
-
استطراد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estetrād ۱. (ادبی) در بدیع، خارج شدن شاعر از مطلب و سپس برگشتن به موضوع اول، مانندِ این شعر: حسن تو نادر است در این وقت و شعر من / من چشم بر تو و دگران گوش بر مناند (سعدی۲: ۴۲۷) و یا: عشق میورزم و امّید که این فنّ شریف / چون ...