کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پربها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پربها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) porbahā پرارزش؛ پرقیمت؛ گرانبها؛ بهاور.
-
جستوجو در متن
-
پرقیمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] porqeymat پربها؛ گرانبها.
-
ذی قیمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ziqeymat دارای ارزش و بها؛ با ارزش؛ گرانبها؛ پربها.
-
خطرناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xatarnāk ۱. ویژگی کسی یا چیزی که باعث خطر میشود؛ پرخطر.۲. [قدیمی] باارزش؛ پربها.
-
ثمین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] samin گرانبها؛ پربها؛ پرقیمت؛ قیمتی: ◻︎ چرب و شیرین و شرابات ثمین / دادش و بس جامهٴ ابریشمین (مولوی: ۷۱۰).
-
عروه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عروَة] [قدیمی، مجاز] 'orve ۱. حلقه؛ دسته؛ دستگیره؛ دستۀ چیزی، مثل دستۀ ابریق.۲. دستاویز.۳. مال نفیس و پربها.۴. آنچه بشود به آن امید داشت واطمینان کرد.
-
پرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pormāye ۱. دارای مادۀ اصلی بسیار؛ دارای مایۀ بسیار؛ مایهدار.۲. [مجاز] غنی.۳. [مجاز] صاحب علم و خرد بسیار؛ بسیاردانا.۴. [قدیمی، مجاز] شریف؛ بزرگوار.۵. [قدیمی، مجاز] پربها؛ هرچیز گرانمایه.۶. [قدیمی، مجاز] ثروتمند.۷. [قدیمی] مادهگاوی که شیر بسی...
-
گران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: garān] gerān ۱. [مقابلِ سبک] سنگین.۲. [مقابلِ ارزان] پربها.۳. [مجاز] ناپسند؛ ناگوار.۴. [مجاز] عمیق؛ سنگین: ◻︎ آدمی پیر چو شد حرص جوان میگردد / خواب در وقت سحرگاه گران میگردد (صائب: ۸۶۷).۵. [قدیمی، مجاز] مشکل؛ دشوار.۶. [قدیمی، مجاز] سخ...