کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پراکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پراکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پراگندن، پراکنیدن› parākandan پریشان کردن؛ منتشر کردن؛ متفرق ساختن؛ پاشیدن.
-
جستوجو در متن
-
پراکن
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پراکندن) [قدیمی، مجاز] parākan = پراکندن
-
پراگندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] parāgandan = پراکندن
-
پراکنیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] parākanidan پراکندن؛ پاشیدن؛ پریشان کردن.
-
تفریع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafri' ۱. برآمدن.۲. سربلند ساختن.۳. پراکندن؛ از هم جدا کردن.
-
تشویش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašviš ۱. آشفتگی؛ بیآرامی.۲. [قدیمی] درهم کردن؛ بههم زدن.۳. [قدیمی] پراکندن.۴. [قدیمی] شوریده ساختن.
-
هپاتیک ها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [فرانسوی: hépatique] (زیستشناسی) hepātikhā دستهای از گیاهان نهانزا که جزء خزهها محسوب میشوند و از طریق پراکندن چترهای کوچک به اطراف تولید مثل میکنند؛ علفجگریها.
-
پاش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پاشیدن) pāš ۱. = پاشیدن۲. پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبپاش، عطرپاش، گلابپاش، گهرپاش.٣. (اسم مصدر) [قدیمی] پاشیدن.〈 پاش دادن: (مصدر متعدی) پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه؛ پراکنده کردن.
-
گسستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم، مصدر متعدی) gosastan ۱. بریدن.۲. جدا کردن.۳. بریده شدن؛ جدا شدن: ◻︎ ورا خواندند اردوان بزرگ / که از میش بگسست چنگال گرگ (فردوسی: ۶/۱۳۹).۴. (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] پراکندن.۵. (مصدر لازم) تمام شدن؛ به پایان رسیدن.۶. (مصدر لازم) نابود شد...