کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پدید آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انبوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] 'ambusidan پدید آمدن؛ موجود گردیدن.
-
کینونت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَینونة] [قدیمی] keynunat ۱. آفرینش؛ خلقت.۲. پدید آمدن؛ بودن.
-
رستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: rustan] rostan ۱. سبز شدن و سر از خاک در آوردن گیاه؛ روییدن.۲. [مجاز] به وجود آمدن؛ پدید آمدن.
-
حدوث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ قِدَم] [قدیمی] hodus نو پیدا شدن؛ واقع شدن امر تازه؛ رخ دادن؛ پدید آمدن چیز تازه.
-
زادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: zātan] zādan ۱. زاییدن؛ فرزند آوردن؛ فرزند به دنیا آوردن.۲. [مجاز] تولید کردن.۳. (مصدر لازم) زاییده شدن؛ متولد شدن؛ به دنیا آمدن.۴. (مصدر لازم) پدید آمدن.
-
لازمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: لازِمَة، جمع: لوازم] lāzeme ۱. آنچه وجودش برای بودن چیزی یا پدید آمدن وضعیتی مورد نیاز است.۲. (صفت) [قدیمی] = لازم
-
برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹ورآمدن› bar[']āmadan ۱. بالا آمدن.۲. پدید آمدن؛ ظاهر شدن.۳. سپری شدن.۴. روبهراه شدن کار و انجام یافتن آن.۵. برجستگی پیدا کردن.۶. ورم کردن.〈 بههم برآمدن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. تنگدل شدن؛ اندوهگین شدن.۲. خشمگین شدن.
-
بدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بداء] [قدیمی] badā ۱. در احکام اسلامی، پدید آمدن رٲی جدید برای خداوند.۲. پیدا شدن رٲی دیگر در کاری.
-
سنوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sonuh ۱. پیدا شدن؛ هویدا شدن؛ پدید آمدن.۲. رخ دادن امری.۳. پابرجا شدن.۴. در گناه افتادن.
-
حادث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ قدیم] (فلسفه) hādes تازهپدیدآمده.〈 حادث شدن: (مصدر لازم)۱. رخ دادن؛ روی دادن؛ اتفاق افتادن.۲. پیدا شدن؛ پدید آمدن.
-
نضج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nozj ۱. [مجاز] پدید آمدن و حرکت به سوی کمال.۲. [قدیمی] پختگی؛ رسیدگی.۳. [قدیمی] پخته شدن گوشت.۴. [قدیمی] رسیدن میوه.
-
پیدا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: paitāk, patyāk، مقابلِ نهان] peydā آشکار؛ نمایان؛ هویدا؛ ظاهر.〈 پیدا آمدن: (مصدر لازم)۱. پدید آمدن؛ بهوجود آمدن.۲. آشکار شدن؛ نمایان شدن: ◻︎ اخترانی که به شب در نظر ما آیند / پیش خورشید محال است که پیدا آیند (سعدی۲: ۴۳۰).〈 پی...
-
برخاستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [مقابلِ نشستن] barxāstan ۱. برپا شدن؛ بهپا ایستادن؛ بلند شدن.۲. از خواب بیدار شدن.۳. [مجاز] پدید آمدن؛ به وجود آمدن.۴. به گوش رسیدن صدا: صدایی برخاست.۵. رخ دادن؛ اتفاق افتادن: دعوایی میان آن دو برخاست.۶. اقدام کردن؛ آغاز کردن به کاری.۷. ...
-
کون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اکوان] ko[w]n ۱. بودن.۲. هستی یافتن؛ پدید آمدن.۳. (اسم) هستی و عالم وجود.〈 کونوفساد: (فلسفه) هستی یافتن و تباه شدن که به طور پیوسته بر جهان هستی عارض میگردد.〈کونومکان: [مجاز] مجموع آنچه در عالم وجود دارد؛ جهان هستی...
-
هست
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [قدیمی] hast ۱. سومشخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن.۲. (اسم مصدر) وجود.۳. (اسم) موجود.〈 هست شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] بهوجود آمدن؛ موجود شدن.〈 هست کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بهوجود آوردن؛ پدید آوردن.〈 هستونیست: [مجاز] بودونب...