کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: puxtan] ‹پزیدن› poxtan ۱. مادۀ خوراکی را روی آتش گذاشتن و حرارت دادن تا قابل خوردن شود؛ طبخ کردن.۲. اشیای سفالی را در کوره گذاشتن و حرارت دادن.۳. (مصدر لازم) نرم و قابل خوردن شدن مواد غذایی توسط حرارت؛ طبخ شدن.
-
جستوجو در متن
-
پزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pazeš عمل پختن؛ پختن.
-
پخت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ پختن، اسم مصدر) poxt = پختن
-
پزاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پزانیدن› pazāndan = پختن
-
پزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] pazidan = پختن
-
طبخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabx پختن.
-
انضاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enzāj ۱. پختن.۲. پختن گوشت یا میوه.۳. رسانیدن میوه.
-
آشپزخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āšpazxāne اتاقی که در آن اجاق یا فر برای پختن غذا درست کرده باشند؛ جای غذا پختن؛ مطبخ؛ آشخانه.
-
خبز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xabz نان پختن.
-
آشپز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āšpaz آنکه کارش پختن خوراک است؛ طباخ.
-
پخت وپز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) poxtopaz غذا پختن؛ طبخ.
-
مطبخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مطابخ] matbax جای خوراک پختن؛ آشپزخانه.
-
تنور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] tanur جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی.
-
ماست با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماستوا، ماستاوه، ماستینه› [قدیمی] māstbā آشی که در پختن آن ماست به کار میبرند؛ آش ماست.