کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پای کسی را به بند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پای باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پاباف› [قدیمی] pāybāf بافنده؛ جولاه؛ جولاهه؛ نساج: ◻︎ کشاورز و آهنگر و پایباف / چو بیکار باشند سرشان بکاف (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۳).
-
پای پیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāypil = پیلپا
-
پای تابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāy[e]tābe = پاتابه
-
پای خست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پایخوست، پایخسته› [قدیمی] pāyxast هرچیزی که زیر پا کوبیده و لگدمال شده باشد؛ لگدکوب؛ پایمال: ◻︎ فراوان کس از پیل شد پایخست / بسی کس نگون ماند بی پا و دست (اسدی: مجمعالفرس: پایخست).
-
پای زهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāyzahr = پادزهر
-
پای شیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāyšib = پاشیب
-
پای کشان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) pāyke(a)šān = پاکشان
-
پای کوبان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) pāykubān = پاکوبان
-
پای کوبی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāykubi = پاکوبان
-
پای موزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāymuze ۱. = پاافزار۲. چکمه.
-
پای وند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹پاوند› [قدیمی] pāyvand = پابند
-
جستوجو در متن
-
اصفاد
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esfād ۱. بند کردن؛ کسی را زندانی کردن.۲. عطا دادن؛ بخشیدن چیزی به کسی.
-
لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) leng ۱. (زیستشناسی) یک پای انسان از بیخ ران تا سر انگشتان.۲. نیمی از بار.۳. یکی از چیزی که جفت باشد، مانند لنگۀ کفش، لنگۀ جوراب.〈 لنگ کردن: (مصدر متعدی) (ورزش) در کُشتی، پای خود را به پای حریف بند کردن و او را به زمین زدن.
-
سراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] sorāq ۱. نشان؛ علامت.۲. نشان پای.۳. پرسش از جا و مکان کسی.〈 به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن.〈 سراغ گرفتن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن.