کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پایین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بالا] ‹پائین› pāy(')in ۱. ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پَستتر قرار دارد: دِهِ پایین.٢. ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: محلهٴ پایین.٣. آهسته: صدای پایین.٤. کمدامنه: بردِ پایین.٥. [مجاز] کم: دمای پایین، قی...
-
واژههای مشابه
-
پایین پرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] pāy(')inparast کنیز؛ خدمتکار؛ پرستار؛ بالینپرست.
-
پایین پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pāy(')inparasti بندگی؛ خدمتکاری.
-
پایین تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ بالاتنه] pāy(')intane ۱. قسمت پایین بدن از کمر تا پا.۲. قسمت پایین لباس.
-
جستوجو در متن
-
فروفرستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) foruferestādan پایین فرستادن؛ به پایین فرستادن.
-
مادون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، مقابلِ مافوق] mādun آنچه پایین چیز دیگر قرار دارد؛ زیردست؛ پستتر؛ پایینتر.
-
منحط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: منحطّ] monhat[t] دارای انحطاط؛ پستشده؛ پایینآمده؛ پست؛ پایین.
-
تحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ فوق] taht زیر؛ پایین.
-
فروگذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] forugozāštan ۱. پایین گذاشتن.۲. پایین انداختن.۳. پایین آوردن.۴. مهمل گذاشتن.۵. اهمال کردن؛ کوتاهی کردن.
-
سافله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سافلَة، مؤنثِ سافل] [قدیمی] sāfele ۱. = سافل۲. دبر؛ مقعد.۳. قسمت پایین چیزی.۴. قسمت پایین نهر.۵. قسمت پایین نیزه.
-
فروبردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) forubordan ۱. پایین بردن؛ به پایین بردن.۲. بلعیدن.۳. غرق کردن.
-
شاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شریدن› [قدیمی] šāridan سرازیر شدن و ریختن آب یا چیز دیگر از بالا به پایین؛ ریختن پیاپی آب از بالا به پایین.
-
فروکشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) forukešande پایینکشنده.