کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاکفروغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹افروغ، فروز› foruq ۱. روشنی؛ پرتو.۲. [مجاز] رونق؛ جذابیت: ◻︎ ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما / آبروی خوبی از چاه زنخدان شما (حافظ: ۴۰).
-
پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pāk، مقابلِ چرک و نجس] pāk ۱. [مجاز] بیآلایش؛ بیغش.۲. پاکیزه؛ طاهر.۳. [مجاز] صاف.۴. [مجاز] عفیف؛ پرهیزکار؛ درستکار.۵. (قید) تمام؛ همه؛ یکسر؛ یکسره:◻︎ هرکه پرهیز و زهد و علم فروخت / خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت (سعدی: ۱۷۰).〈 پاک باخت...
-
پاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: Pâques] pāk = فصح
-
فروغ بخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) foruqbaxš روشنیبخش؛ نوربخش.
-
بی فروغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) biforuq بیروشنی؛ بیپرتو؛ آنچه جلوه و رونقی ندارد.
-
اصل پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] 'aslpāk اصیل؛ نجیب.
-
دست پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] dastpāk ۱. [عامیانه] درستکار و امین.۲. [قدیمی] تهیدست و فقیر.
-
پاک اصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] pāk[']asl پاکنژاد؛ پاکگوهر؛ نجیب.
-
پاک اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] pāk[']e'teqād کسی که عقیدهای راست و درست دارد.
-
پاک اندرون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] pāk[']andarun پاکنهاد؛ پاکطینت؛ پاکباطن.
-
پاک اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] pāk[']andiš آنکه اندیشۀ پاک دارد؛ پاکاندیشه.
-
پاک باخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pākbāxte ۱. کسی که همهچیز خود را از دست داده.۲. آنکه در قمار تمام دارایی خود را باخته باشد.
-
پاک باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pākbāz ۱. پاکباخته.۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد.۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود مینگرد؛ عاشق صادق.۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: ◻︎ تمنی کند عارف پاکباز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶).
-
پاک بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pākbāzi ۱. پاک باختن در قمار.۲. پاک باختن همهچیز در راه عشق.۳. وارستگی.۴. ازخودگذشتگی.
-
پاک بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] pākbum پاکیزهبوم؛ سرزمین پاک؛ خاک پاک؛ زمین مقدس.