کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاچة شلوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کله پاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کله و پاچه› kallepāče ۱. مجموع سر و پاچههای یک گوسفند.۲. خوراکی آبدار که با کله و پاچۀ گوسفند تهیه میشود.
-
دست پاچه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] dastpāče ۱. شتابزده و مضطرب.۲. کسی که بخواهد با هول و شتاب کاری انجام بدهد.
-
پاچه خیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاچهخزک› pāčexizak ۱. نوعی آتشبازی.۲. نوعی فشفشه.
-
جستوجو در متن
-
برمالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹ورمالیدن› [قدیمی] barmālidan ۱. بالا زدن آستین یا پاچۀ شلوار.۲. مالیدن.
-
دوژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوزه، دوژ› (زیستشناسی) [قدیمی] duže گیاهی با خارهای درشت به اندازۀ نخود که به دامن لباس و پاچۀ شلوار میچسبد: ◻︎ به دلها اندر آویزد دو زلفش / چو دوژه کاندر آویزد به دامان (خفاف: شاعران بیدیوان: ۲۹۷).
-
خشتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xeštak ۱. قسمت میانی شلوار که دو پاچۀ آن به هم وصل میکند یا تکهپارچهای که در این قسمت دوخته میشود.۳. [قدیمی] تکهپارچهای که در زیر بغل لباس دوخته میشد: ◻︎ پُر زَر و دُر گشته ز تو دامنش / خشتک زر سوزۀ پیراهنش (نظامی۱: ۱۳).