کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاپیچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāpič ۱. هر چیزی که به پا بپیچند؛ آنچه به پا بپیچند.۲. نواری که به ساق پا میپیچند؛ مُچپیچ.
-
جستوجو در متن
-
پتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] patak نوار پهن که چوپانان و دهقانان و بعضی مردم به ساق پای خود میپیچند؛ مچپیچ؛ پاپیچ.
-
پاتابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پایتابه، پاتاوه، پاتوه› pātābe ۱. کفش چرمی که بندهای آن دور ساق پا پیچیده میشود؛ چارق؛ پالیک.۲. نواری که به ساق پا میپیچند؛ پاپیچ.
-
مرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: marg] marg ۱. مردن؛ موت.۲. [مجاز] نیستی؛ فنا.〈 مرگ موش: (شیمی) = آرسنیک〈 مرگومیر: = مرگامرگ〈 مرگ پایآگیش: [قدیمی] مرگ که پاپیچ همه کس شود.
-
پیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pič ۱. قطعهای فلزی مانند میخ با دندههای مارپیچی که با پیچگوشتی یا آچار پیچانده و بازوبسته میشود.۲. قسمتی از معبر که با انحراف سیر مستقیم خود باعث تغییر مسیر معبر میشود.٣. قطعهای گَردان در برخی وسایل برقی برای خاموش و روشن کردن یا برخی تنظ...