کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالیزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پالیزبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹پالیزوان، فالیزوان، جالیزبان› [قدیمی] pālizbān ۱. نگهبان پالیز.۲. بوستانبان؛ باغبان.۳. (اسم) (موسیقی) از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ رونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیمشب / بر سر پالیزبان کمتر زند «پالیزبان» (ضمیری: شاعران بیدیوان: ۳۰۸).
-
جستوجو در متن
-
پالیزوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pālizvān = پالیزبان
-
جالیزبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jālizbān نگهبان جالیز؛ پالیزبان.
-
ناطور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] natur ۱. باغبان.۲. نگهبان کشتزار؛ پالیزبان.
-
بان
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) bān ۱. نگهدارنده؛ محافظتکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پاسبان، دربان، دروازهبان، شتربان، باغبان، پالیزبان، فیلبان.۲. صاحب؛ دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مهربان.
-
آزادوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) ‹آزادهوار› 'āzādvār ۱. مانند آزادمردان؛ آزادمانند: ◻︎ زمانه پندی آزادوار داد مرا / زمانه چون نگری سربهسر همه پند است ـ به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری / بسا کسا که به روز تو آرزومند است (رودکی: ۴۹۴)، ◻︎ گشاده در هردو آزادوار / میا...