کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پاچیدن› pāšidan ۱. ریختن و پراکنده کردن هر چیز پاشیدنی؛ افشاندن.۲. (مصدر لازم) ریخته شدن و پراکنده شدن.
-
جستوجو در متن
-
اشپیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اشبیختن، اشپوختن، اشبوختن، شپوختن› [قدیمی] 'ešpixtan ریختن و پراکنده کردن چیزی؛ پاشیدن آب یا چیز دیگر؛ پاشیدن؛ افشاندن.
-
پاچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [عامیانه] pačidan = پاشیدن
-
پاشیدنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pāšidani درخور پاشیدن.
-
ریشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] rišidan ریختن؛ پاشیدن.
-
افشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: afšāntan] ‹افشانیدن، فشاندن، فشانیدن، اوشاندن، اوشانیدن› 'afšāndan ریختن و پاشیدن؛ پراکنده ساختن.
-
خاک آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) xāk[']āb آبی که پس از پاشیدن تخم برای نخستینبار به زمین میدهند.
-
پراکنیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] parākanidan پراکندن؛ پاشیدن؛ پریشان کردن.
-
واریختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) vārixtan خراب شدن و ویران شدن؛ از هم پاشیدن.
-
پراکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پراگندن، پراکنیدن› parākandan پریشان کردن؛ منتشر کردن؛ متفرق ساختن؛ پاشیدن.
-
آب بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābbāzi ۱. شناگری.۲. پاشیدن آب به یکدیگر برای تفریح.
-
آب پاشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābpāši شغل و عمل آبپاش؛ پاشیدن آب بر زمین و باغچه و گل یا چیز دیگر.
-
افتالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فتالیدن› [قدیمی] 'oftālidan ۱. افشاندن؛ پاشیدن.۲. پراکنده ساختن.۳. دریدن.۴. شکافتن.
-
پاشان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پاشاندن) pāšān ۱. = پاشیدن۲. پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مشکپاشان.