کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشنه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پاشنه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāšnekeš آلت فلزی، پلاستیکی یا امثال آن که هنگام پوشیدن کفش پشت پا میگذارند و با آن لبۀ عقب کفش را بالا میکشند.
-
پاشنه نخواب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] pāšnenaxāb ۱. ویژگی کفشی که پاشنۀ آن نخوابد.۲. ویژگی موهای سر در پشت گردن که به طرف بالا پیچ خورده باشد.
-
جستوجو در متن
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کعب] ‹قاپ› qāb استخوان پاشنۀ پای گوسفند که با آن قمار میکنند؛ بجول؛ شتالنگ.
-
پل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] pa(e)l پاشنۀ پا: ◻︎ همیشه کفش و پلش را کفیده ببینم من / به جای کفش و پلش دل کفیده بایستی (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۴).