کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پازهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پازهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāzahr = پادزهر
-
جستوجو در متن
-
زهردارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zahrdāru پادزهر؛ پازهر؛ داروی ضد زهر.
-
شفادارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] ša(e)fādāru داروی شفادهنده؛ پازهر؛ پادزهر.
-
زهرمهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zahrmohre سنگ پازهر که در قدیم برای دفع زهر مار به کار میبردند.
-
تریاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ta(e)r[i]yāq ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم بهعنوان ضد درد و ضد سم به کار میرفته؛ پادزهر؛ پازهر؛ داروی ضد زهر؛ تریاک: ◻︎ هرغمی را فرجی هست ولیکن ترسم / پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید (سعدی۲: ۴۴۶).&lan...
-
ضد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ضدّ، جمع: اضداد] zed[d] ۱. ناساز؛ ناسازگار؛ مخالف؛ ناهمتا.۲. [قدیمی] مثل؛ نظیر؛ همتا. Δ در معنای ۱ و ۲ از اضداد است.۳. جلوگیریکننده.۴. (صفت) (ادبی) ویژگی کلمهای که بر دو معنی متضاد دلالت دارد، مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم...