کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parc] pārk تفرجگاهی باغمانند با محوطۀ وسیع و پُر درخت.
-
پارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: park] pārk توقف اتومبیل در یک محل.
-
واژههای همآوا
-
پارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parc] pārk تفرجگاهی باغمانند با محوطۀ وسیع و پُر درخت.
-
پارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: park] pārk توقف اتومبیل در یک محل.
-
جستوجو در متن
-
پارکینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: parking] pārking محل توقف اتومبیلها؛ محوطهای که اتومبیلها را در آنجا پارک کنند.
-
بوستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bōstān] bustān ۱. باغی که دارای گلهای فراوان باشد؛ گلستان؛ بستان.۲. پارک.
-
الکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] 'alaki ۱. کار عبث و بیهوده.۲. سخنی که حقیقت نداشته باشد؛ دروغین.۳. (قید) بدون دلیل جدّی؛ از روی تفنن: او هر روز الکی به پارک میرفت.
-
کیوسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: kiosque] kiyusk اتاق کوچک در خیابان یا پارک که تلفن عمومی در آن نصب شده؛ محل فروش گُل، روزنامه، و مانند آنها.
-
زدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: žatan, zatan] zadan ۱. چیزی را با فشار و به طور ناگهانی به جایی کوبیدن: تخم مرغ را زد به دیوار.۲. (مصدر لازم) وارد کردن فشار یا ضربه به چیزی: زد توی سر خودش.۳. [عامیانه، مجاز] نصب کردن؛ چسباندن: تابلو را به دیوار زدم.۴. وارد کردن...