کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پارسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [جمع: پارسایان] ‹پارسای› pārsā کسی که از گناه بپرهیزد و به طاعت و عبادت روز بگذراند؛ پرهیزکار؛ پاکدامن؛ زاهد: ◻︎ خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت پیران پارسا را (حافظ: ۲۶).
-
جستوجو در متن
-
متورع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavarre' پارسا؛ پرهیزگار.
-
ورع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vare' پرهیزکار؛ پارسا.
-
متقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mottaqi باتقوا؛ پرهیزگار؛ پارسا.
-
تزهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazahhod زاهد شدن؛ پارسا شدن؛ ترک دنیا کردن.
-
پاک جامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākjāme عفیف؛ پارسا؛ پاکدامن.
-
ناسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: نُسّاک] [قدیمی] nāsek عابد؛ زاهد؛ پارسا.
-
ترس کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tarskār خداترس؛ زاهد؛ پارسا.
-
متزهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motazahhed کسی که ترک دنیا کرده و مشغول عبادت شده باشد؛ پارسا.
-
متنسک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motanassek عبادتکننده؛ دیندار؛ پارسا.
-
عبادت کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ebādatkār ویژگی آنکه کارش عبادت است؛ عابد؛ پارسا.
-
اهل اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (تصوف) 'ahlollāh بندگان خوب خدا؛ مردان خدا؛ مردم پارسا و پرهیزکار.
-
خداشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodāšenās کسی که خدا را میشناسد و به آن ایمان دارد؛ موحد؛ یکتاپرست؛ پارسا.
-
عفیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَعفّاء] 'afif کسی که از کار بد و حرام خودداری میکند؛ پرهیزکار؛ پارسا؛ پاکدامن.