کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārt قومی باستانی و چادرنشین که در حدود خراسان کنونی تا سلسلۀ البرز و دریای خزر بهسر میبردند و بر ضد سلوکیها قیام کرده و دولت اشکانی را تشکیل دادند.
-
پارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pārt پرندهای حلالگوشت به اندازۀ کبک با منقار دراز؛ نوکدراز.
-
جستوجو در متن
-
پارتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پارت) pārti ۱. مربوط به پارت: هنر پارتی.۲. از قوم پارت؛ از مردم پارت: سرباز پارتی.۳. (اسم) زبان پهلوی اشکانی.
-
پرتوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی باستان] ‹پرثوه› [قدیمی] partave پارت؛ پهلو.
-
پهلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pahlo[w] ۱. پهلوان؛ مرد دلیر: ◻︎ به قلب اندرون پای خود را فشرد / به هر «پهلُوی» پهلویی را سپرد (نظامی۵: ۷۹۷).۲. نیرومند.۳. از مردم قوم پارت؛ قوم پارت: ◻︎ گزین کرد از آن نامداران سوار / دلیران جنگی دهودوهزار ـ هم از پهلو، پارس، کوج و بل...
-
پهلوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به پهلَو) [قدیمی] pahlavi ۱. نوعی سکۀ طلا به وزن ۱۳/۸ گرم که در زمان سلسلۀ پهلوی در ایران ضرب میشد.۲. زبانی از شاخۀ زبانهای هندواروپایی که در دورۀ اشکانیان و ساسانیان در ایران رواج داشت.۳. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاههای ...