کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاداش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاداش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pāt-dahišn] ‹پاداشت، پاداشن، داشن، پادش، باداش› pādāš ۱. مزد.۲. سزای عمل، خواه نیک خواه بد؛ سزا؛ جزا: ◻︎ درستش شد که هرچ او کرد بد کرد / پدر پاداش او بر جای خود کرد (نظامی۲: ۱۲۶).
-
جستوجو در متن
-
مثاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosāb پاداشگرفته؛ اجر و پاداشیافته؛ پاداشدادهشده.
-
مکافات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مکافاة] mokāfāt ۱. کیفر؛ پاداش.۲. (اسم مصدر) پاداش دادن.
-
سزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sačāk] se(a)zā پاداش نیکی یا بدی؛ مزد؛ پاداش؛ جزا.
-
پاداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pādāšt = پاداش
-
اجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اُجُور] 'ajr مزد؛ پاداش.
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prix] peri پاداش؛ جایزه.
-
مجازی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojāzi جزادهنده؛ پاداشدهنده.
-
مکافی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mokāfi پاداشدهنده یا کیفردهنده.
-
مثوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثوبَة، جمع: مثوبات] [قدیمی] masubat پاداش؛ جزا؛ جزای عمل خیر.
-
مزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mozd] ‹مزده› mozd ۱. آنچه در برابر کاری گرفته شود؛ اجرت.۲. پاداش.
-
مجازات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجازاة] mojāzāt ۱. جزا دادن؛ پاداش دادن.۲. (اسم) کیفر.
-
جایزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جائزَة، مؤنثِ جائز، جمع: جوائز] jāy(')eze عطیهای که به برندۀ مسابقه یا به کسی که کار خوبی انجام داده باشد بدهند؛ صله؛ عطیه؛ پاداش.
-
جزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جزاء] jazā ۱. مجازات بدی؛ کیفر.۲. پاداش نیکی؛ مزد.