کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پابرهنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پابرهنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pābere(a)hne ۱. کسی که کفش و جوراب در پا ندارد: ◻︎ شه چو عجز آن حکیمان را بدید / پابرهنه جانب مسجد دوید (مولوی: ۳۷).۲. (اسم، صفت) [مجاز] بیچیز؛ تهیدست.
-
جستوجو در متن
-
حافی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عربی] [قدیمی] hāfi کسی که بی کفش راه میرود؛ پابرهنه؛ برهنهپای.
-
پاپتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] pāpati ۱. پابرهنه.۲. [مجاز] لات.۳. [مجاز] بیچیز.