کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویژهتابع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تابع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: تَبَعَة و تَوابِع و تُبّاع و تابِعین] tābe' ۱. پیرو؛ پیرویکننده؛ دنبالکننده.۲. مطیع.۳. (اسم) هریک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد؛ تابعی.۴. [مجاز] تحت تٲثیر.
-
ویژه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: apēčak] ‹ابیژه› viže ۱. خاص؛ خاصه؛ برگزیده: ◻︎ بفرمود تا نوذرش رفت پیش / ابا ویژگان و بزرگان خویش (فردوسی: ۱/۲۲۲).۲. [قدیمی] خالص.〈 بهویژه: (قید) بهخصوص؛ خصوصاً؛ مخصوصاً.
-
به ویژه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) beviže = ویژه 〈 بهویژه