کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویرانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویرانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹بیرانه› virāne جای خراب و ویران.
-
جستوجو در متن
-
بیرانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] birāne = ویرانه
-
خرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] xarābe جای ویران؛ ویرانه.
-
طلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] talal ۱. آثار بهجامانده از خانهای که خراب شده است؛ ویرانه.۲. کالبد و هیکل چیزی.
-
بیغوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیغله، پیغوله، پیغله› beyqule ۱. کنج؛ گوشه.۲. بیراهه.۳. گوشۀ خانه.۴. ویرانه.۵. گوشهای دور از مردم.
-
سالوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] sāluk ۱. ضعیف؛ فقیر؛ درویش.۲. دزد؛ راهزن: ◻︎ چرا میباید ای سالوک نقّاب / در آن ویرانه افتادن چو مهتاب؟ (نظامی۲: ۳۴۵).
-
بوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کوف› (زیستشناسی) buf = بوم٢: ◻︎ تو باز سدرهنشینی فلک نشیمن توست / چرا چو بوف کنی آشیان به ویرانه (ابنیمین: ۵۱۰ حاشیه).
-
جغد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چغد› (زیستشناسی) joqd پرندهای وحشی و حرامگوشت با چهرۀ پهن، چشمهای درشت، پاهای بزرگ، و منقار خمیده که در برخی از انواع آن، در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد. بیشتر در ویرانهها و غارها بهسر میبرد و شبها از لانۀ خود خارج میشود...
-
خرابات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xarābāt ۱. جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیشوعشرت و محل بادهپیمایی و عشقورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیشونوش سرگرم میشدند.۲. ویرانهها.۳. (تصوف) مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب ا...