کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ویر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ویر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vīr] [قدیمی] vir ۱. حافظه: ◻︎ بپرسید نامش ز فرخهجیر / بگفتا که نامش ندارم ز ویر (فردوسی: ۲/۱۶۱).۲. فهم؛ ادراک؛ هوش: ◻︎ یکی تیزویریست و بسیاردان / کز او نیست احوال گیتی نهان (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۸).۳. بهره: ◻︎ نه گهواره دیدم نه ...
-
ویر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم صوت) [قدیمی] vir ویل؛ وای؛ ناله؛ فریاد.