کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَضَعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وضع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَوْضاع] vaz' ۱. کیفیت؛ حالت؛ چگونگی و حالت هرچیز.۲. [عامیانه، مجاز] وضعیت مالی؛ توان مالی: فعلاً وضعمان خوب نیست.۳. [عامیانه، مجاز] حالت بدن: وضع مزاجی.۴. ایجاد کردن؛ پدید آوردن: وضع قوانین جدید.
-
ما وضع له
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] māvoze'alah بهجا؛ مناسب.
-
واژههای همآوا
-
وضع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَوْضاع] vaz' ۱. کیفیت؛ حالت؛ چگونگی و حالت هرچیز.۲. [عامیانه، مجاز] وضعیت مالی؛ توان مالی: فعلاً وضعمان خوب نیست.۳. [عامیانه، مجاز] حالت بدن: وضع مزاجی.۴. ایجاد کردن؛ پدید آوردن: وضع قوانین جدید.
-
جستوجو در متن
-
اوضاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوضاع، جمعِ وَضع] 'o[w]zā' = وضع
-
لغت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatsāz آنکه لغت بسازد؛ آنکه لغت وضع کند.
-
شلختگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) še(a)laxtegi شلخته بودن؛ وضع و حالت شلخته.
-
پز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pose] poz ۱. شیوۀ آراستن وضع ظاهری.۲. فخرفروشی و خودنمایی.۳. شکل و وضع ظاهری.
-
انتعاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ente'āš بهبود وضع زندگی، حال یا کار کسی.
-
چپ گرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (سیاسی) [مجاز] čapge(a)rāy(')i مخالفت با دولت و وضع موجود کشور.
-
قانون گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] qānungozār قانونگذارنده؛ آنکه قانون وضع کند؛ مُقَنِّن.
-
حال گردان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] hālgardān گردانندۀ حال؛ تغییردهندۀ حال و وضع.
-
برگشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bargaštegi ۱. وضع و حالت برگشته.۲. واژگونی.
-
تقنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqnin ۱. قانون وضع کردن؛ قانون گذاردن.۲. قانونگذاری.