کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَزَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوزار] [قدیمی] vezr ۱. بزه؛ گناه.۲. سنگینی؛ بارِ سنگین؛ بار گران.
-
وزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] vazar ۱. کوه بلند.۲. ملجٲ؛ پناهگاه؛ هر جای مستحکم و استوار که پناهگاه شود.
-
واژههای همآوا
-
وزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوزار] [قدیمی] vezr ۱. بزه؛ گناه.۲. سنگینی؛ بارِ سنگین؛ بار گران.
-
وزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] vazar ۱. کوه بلند.۲. ملجٲ؛ پناهگاه؛ هر جای مستحکم و استوار که پناهگاه شود.
-
جستوجو در متن
-
اوزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوزار، جمعِ وِزر] [قدیمی] 'o[w]zār = وِزر
-
عیارگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ayargir عیارگیرنده؛ صاحبعیار؛ آن که عیار سیموزر را میسنجد.
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gāh ظرفی که در آن سیموزر ذوب میکردند؛ بوتۀ زرگری: ◻︎ شهان بهخدمت او از عوار پاک شوند/ بدان مثال که سیم نبهره اندر گاه (فرخی: ۳۴۳).
-
ماخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] māx ۱. سیموزر قلب و ناسره: ◻︎ جوان شد حکیم ما، جوانمرد و دلفراخ / یک پیرزن خرید، به یک مشت سیم ماخ (عسجدی: ۲۶).۲. پست و خسیس.