کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ولگردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ولگردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) velgardi ۱. بیکاری.۲. هرزهگردی.۳. آوارگی.
-
جستوجو در متن
-
بطالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَطالة] betālat ۱. بیکار بودن؛ بیکاری.۲. ولگردی.۳. [قدیمی] دلیری؛ شجاعت.
-
هرزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه] harzegi ۱. یاوهگویی.۲. ولگردی.۳. هرزه بودن؛ کار زشت کردن.
-
پرسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) parse ۱. ولگردی؛ دورهگردی.۲. [قدیمی] گدایی؛ دریوزگی.〈 پرسه زدن: (مصدر لازم)۱. [عامیانه] راه رفتن بیهدف؛ گردش کردن در کوچه و بازار.۲. [قدیمی] راه رفتن و دریوزگی کردن.
-
غاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qāz پرندهای شناگر، بزرگتر از مرغابی و کوچکتر از قو، با گردن دراز، و پاهای پردهدار که نر و مادهای همشکل دارد. وزنش تا دوازده کیلوگرم میرسد؛ خربط.〈 غاز چراندن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. کار بیهوده کردن.۲. بیکاری؛ ولگر...
-
یللی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹یلی› yallali ۱. [عامیانه] وقت خود را بیهوده هدر دادن؛ ولگردی؛ خوشگذرانی؛ یللیتللی.۲. (اسم، شبه جمله) [قدیمی] بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند.〈 یللی زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] = یللی〈 یللی کردن: (مصدر لازم) [عامیا...