کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] voqu' ۱. افتادن.۲. فرود آمدن.۳. قرار گرفتن.۴. واقع شدن.۵. (ادبی) مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراقهای شاعرانه بود؛ واسوخت.
-
جستوجو در متن
-
ماوقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ماوقعَ] māvaqa' آنچه واقع شده؛ آنچه به وقوع پیوسته؛ واقعه.
-
جلوگیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] je(o)lo[w]giri مانع وقوع امری شدن.
-
ممکن الوقوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] momkenolvogu' ویژگی آنچه وقوع آن امکان دارد؛ شدنی.
-
پیشگویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pišguy(')i بیان اخبار و حوادث پیش از وقوع آنها.
-
حتمی الوقوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حتمیّالوقوع] hatmiy[y]olvoqu' آنچه حتماً به وقوع خواهد رسید.
-
طلاق نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] talāqnāme سندی که در آن وقوع طلاق را مینویسند.
-
محتمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohtamal امری که وقوع آن حدس زده شده باشد؛ دارای احتمال.
-
زلزله سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (زمینشناسی) zelzelesanj دستگاهی که بهوسیلۀ آن از وقوع زلزله، شدت، جهت، و وسعت میدان آن مطلع میشوند.
-
پیش بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹پیشبیننده› pišbin ۱. کسی که به آینده فکر کند؛ عاقبتاندیش.۲. کسی که پیشامدها و حوادث را پیش از وقوع حدس بزند.
-
توقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavaqqo' ۱. انتظار حصول چیزی داشتن.۲. در انتظار وقوع امری بودن.۳. چشمداشت.۴. امید؛ خواهش.
-
اولتیماتوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: ultimatum] 'oltimātom ۱. آخرین شرط؛ اتمام حجت.۲. (حقوق) آخرین پیشنهاد قطعی که دولتی به دولت دیگر میدهد و قبول نکردن آن موجب قطع روابط دو دولت یا وقوع جنگ میشود.
-
وبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] vabāl ۱. سختی؛ عذاب.۲. (اسم) [قدیمی] سوء عاقبت؛ وخامت امر.۳. [مقابلِ خانه] نتیجۀ نحسآمیز وقوع ستاره در برجی.
-
اتفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ettefāq ۱. حادثه؛ واقعه؛ پیشامد.۲. (اسم مصدر) متحد بودن.۳. (اسم مصدر) داشتن نظر یکسان؛ همفکری.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] به وقوع پیوستن؛ حادث شدن.