کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَقار] va(e)qār ۱. حالت فرد بامتانت و سنگین.۲. آرامی؛ آهستگی.۳. [قدیمی] شکوه و جلال؛ عظمت.
-
جستوجو در متن
-
شکوه مندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šo(e)kumandi وقار؛ جلال.
-
هیمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هیمنَة] heymane وقار؛ ابهت.
-
فراخ حوصلگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] farāxho[w]selegi باحوصله بودن؛ بردباری؛ وقار.
-
رزانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رزانة] [قدیمی] razānat باوقار بودن؛ سنگین بودن؛ آهستگی و وقار.
-
خرامنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xa(o)rāmande ویژگی کسی که با ناز و وقار و بهزیبایی راه میرود.
-
لو الو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لوالوا› [قدیمی] lavālav ۱. مرد سبک و بیوقار.۲. رذل؛ سفله.
-
بی قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biqadr ۱. بیارزش.۲. بیعزت؛ بیحرمت.۳. بیوقار.
-
شکوه مند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šokuhmand دارای وقار و شکوه؛ باشکوهوجلال؛ شکوهناک.
-
خوش خرام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošxa(o)rām دارای ناز و وقار در راه رفتن؛ خوشرفتار.
-
سکینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سکینَة] [قدیمی] sakine ۱. وقار؛ طمٲنینه.۲. مهابت؛ آرامش؛ آهستگی.
-
گران رکابی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] gerānrekābi ۱. ثبات قدم و پایداری در جنگ.۲. وقار؛ سنگینی.
-
متانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَتانة] metānat ۱. وقار و سنگینی.۲. [قدیمی] محکم بودن.۳. [قدیمی] نیرومندی.
-
خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) xa(o)rāmidan ۱. راه رفتن از روی ناز و وقار و بهزیبایی.۲. [قدیمی] رفتن.