کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وطواط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وطواط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] vatvāt ۱. (زیستشناسی) خفاش؛ شبپره.۲. مرد کمعقل و سسترٲی.
-
جستوجو در متن
-
استتباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estetbā' ۱. (ادبی) در بدیع، آوردن صفتی از کسی در ضمن صفت دیگر، مانندِ این شعر: آن کند تیغ تو به جان عدو / که کند جود تو به کان گهر (رشیدالدین وطواط).۲. (ادبی) = ذم 〈 ذمِ موجه۳. [قدیمی] پیروی کردن.
-
افگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فگار› [قدیمی] 'afgār ۱. آزرده: ◻︎ هم به جان خسته هم به تن رنجور / هم به خون غرق هم ز غم افگار (رشیدالدینوطواط: مجمعالفرس: افگار).۲. خسته.۳. رنجور.۴. زخمی؛ زخمدار.〈 افگار شدن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. آزرده شدن.۲. زخمی شدن.
-
ترصیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarsi' ۱. جواهر نشاندن بر چیزی؛ گوهرنشان ساختن؛ مرصع ساختن.۲. (ادبی) در بدیع، آوردن الفاظ و کلماتی در دو مصراع یا دو جمله که در وزن و سجع مطابق باشند، مانند فراش و نقاش، منوّر و مقرّر، گریان و خندان، جلال و کمال، و مانند این بیت...
-
سقلاطون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی؟] ‹سقلاطین، سقلاط، سقرلاط، سقرلات› [قدیمی] se(a)qlātun ۱. نوعی پارچۀ نفیس پشمی یا ابریشمی به رنگ سرخ یا کبود.۲. [مجاز] هرچیز سرخ یا کبود: ◻︎ چو از حدیقهٴ مینای چرخ سقلاطون / نهفته گشت علامات چتر آینهگون (رشید وطواط: لغت...
-
ابهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebhām ۱. مبهم بودن.۲. پیچیده بودن.۳. (اسم) (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، مانندِ این شعر: ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید مات...