کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: وَصِیّ، جمع: اَوصیاء] vasi ۱. (فقه، حقوق) کسی که وصیتکننده او را برای اجرای وصیت خود تعیین میکند.۲. جانشین.۳. در تشیّع، امام علی که جانشین پیامبر اسلام است.
-
جستوجو در متن
-
اوصیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: اَوصیاء، عربی، جمعِ وَصِیّ] 'o[w]siyā = وصی
-
موصی الیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (حقوق، فقه) musā'elayh کسی که وصیتکننده او را برای اجرای وصیت خود تعیین کند؛ وصی.
-
ایصا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایصاء] [قدیمی] 'isā ۱. وصیت کردن.۲. وصی گردانیدن.۳. اندرز دادن.۴. سفارش کردن.
-
وصیت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (حقوق) vasiyyatnāme سندی که کسی پیش از مرگ خود مینویسد و در آن سفارشهایی به وصی خود میکند که پس از مرگ وی انجام بدهد.
-
وصیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وصیّة، جمع: وَصایاء] vasiyyat ۱. پند؛ اندرز؛ سفارش.۲. (فقه، حقوق) دستوری که کسی پیش از مردن به وصی خود میدهد که بعد از مرگ او اجرا کند.