کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وُصلة] vaslat ۱. ازدواج.۲. پیوند و اتصال دو خانواده از طریق ازدواج.
-
جستوجو در متن
-
بویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] buye آرزو: ◻︎ که را بویهٴ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی: ۱۰۷).
-
مواصلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مواصَلة] movāselat ۱. با هم وصلت کردن.۲. [قدیمی] به هم پیوستن.۳. [قدیمی] رساندن.
-
پیوند
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیوستن) [پهلوی: patwand] ‹پدوند› peyvand ۱. = پیوستن۲. (اسم مصدر) اتصال؛ پیوستگی؛ همبستگی.۳. (اسم مصدر) ازدواج؛ وصلت: پیوندتان مبارک باد.۴. (اسم مصدر) (زیستشناسی) اتصال جوانه یا شاخۀ درختی به شاخه یا ساقۀ درخت دیگر که از همان نوع یا شبیه ...