کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وصف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وصف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اوصاف] vasf ۱. شرححال و چگونگی کسی یا چیزی را بیان کردن.۲. بیان چگونگی و حالت.
-
جستوجو در متن
-
اوصاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوصاف، جمعِ وصف] 'o[w]sāf = وصف
-
وصاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] vassāf ۱. وصفکننده؛ عارف به وصف و بیان حال.۲. پزشک.
-
مع ذلک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: معَذلکَ] [قدیمی] ma'azālek باوجوداین؛ بااینهمه؛ باوصف این؛ با این.
-
خزانیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (ادبی) xazāniy[y]e شعری که در وصف خزان و آنچه مناسب آن است گفته میشود.
-
خمریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به خمر) [عربی: خمریَّة، جمع: خمریات] (ادبی) xamriy[y]e اشعاری که در وصف خمر (= می؛ باده) گفته شده است.
-
زائدالوصف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zā'(y)edolvasf بیش از حد معمول؛ فوق بیان و خارج از وصف.
-
توصیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوصیف] to[w]sif وصف کردن؛ بیان کردن صفت کسی یا چیزی.
-
متصف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mottasef چیزی یا کسی که دارای صفتی است؛ دارندۀ صفتی؛ وصفشده.
-
حماسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حماسَة) [عربی: حَماسیّ] (ادبی) he(a)māsi شعری که در وصف دلیران، جنگها، و دلاوریهای آنان باشد.
-
بهاریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹بهاریات› (ادبی) bahāriy[y]e شعری که در وصف بهار و حالات مربوط به آن سروده میشود.
-
واصف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] vāsef ۱. وصفکننده؛ تعریفکننده.۲. ستاینده.
-
موصوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مَوصوف] mo[w]suf ۱. وصفشده؛ ستودهشده.۲. (ادبی) در دستور زبان، کسی یا چیزی که دارای صفتی است.
-
نعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: نُعوت] na't ۱. ویژگی؛ صفت؛ خصلت.۲. ستایش.۳. وصف کردن کسی یا چیزی به نیکی.