کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وسمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
وسمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وسمَة] vasme برگ نیل یا رنگی شبیه نیل که زنان در آب خیس میکنند و به ابروهای خود میکشند.
-
واژههای همآوا
-
وصمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وصمة] [قدیمی] vasmat ۱. سستی در بدن.۲. ننگ؛ عیب و عار.
-
جستوجو در متن
-
توسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavassom ۱. بهفراست دریافتن؛ با علامت و نشانی به چیزی پی بردن.۲. وسمه کشیدن.
-
هرهفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] harhaft ۱. لوازم آرایش زنان که در قدیم عبارت از هفت چیز، یعنی سرخاب، سفیداب، حنا، وسمه، سرمه، زرک، و غالیه بوده؛ هفتدرهفت.۲. (نجوم) هفتسیاره: ◻︎ هر هفت به هفت حالِ زارند / صحت ز درِ تو چشم دارند (خاقانی۱: ۱۶۱).〈 هرهفت کردن: (مصدر...