کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزن شعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هم وزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] hamvazn دو تن یا دو چیز که به یک وزن باشند؛ همسنگ.
-
جستوجو در متن
-
اقتفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقتفاء] [قدیمی] 'eqtefā ۱. پیروی کردن؛ از پی رفتن؛ از پی کسی یا چیزی رفتن؛ پیروی.۲. (ادبی) مطابق وزن و قافیۀ شعر کسی شعر سرودن.
-
نثر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ نظم] (ادبی) nasr کلام غیر منظوم که وزن و قافیه ندارد و صنایع ادبی در آن کمتر از شعر است.
-
تقارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqārob ۱. نزدیکی؛ خویشاوندی.۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فعولن فعولن فعولن فعولن، مانند این شعر: «در این برف و سرما دو چیز است لایق» یا بر وزن فعولن فعولن فعولن فعول؛ متقارب.
-
مجتث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مجتثّ] (ادبی) mojtas[s] در عروض، از بحور شعر بر وزن مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن.
-
کبیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] kabir ۱. [جمع: کبار و کبراء] بزرگ.۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن».
-
مدید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] madid ۱. کشیدهشده؛ دراز.۲. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن.
-
زحف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zahf ۱. (ادبی) در عروض، تغییر در وزن شعر.۲. [قدیمی] پیش رفتن سپاه به سوی دشمن.
-
مشاکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mošākel ۱. (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن فاعلاتن مفاعیلن مفاعیلن.۲. (صفت) [قدیمی] مانند؛ مشابه؛ همشکل.
-
دوبیتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (ادبی) dobeyti نوعی از شعر که عبارت از دو بیت یا چهار مصراع است و مانند رباعی مصراع اول و دوم و چهارم آن قافیه دارد اما وزن آن با وزن رباعی فرق دارد و بر وزن لاحول و لاقوة الا باللّه نیست.
-
تقطیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqti' ۱. (ادبی) در عروض، سنجیدن و تجزیه کردن شعر به اجزای عروض و گذاردن هر جزء در برابر جزئی از افاعیل که در وزن با آن برابر باشد تا موزونی یا ناموزونی شعر آشکار شود.۲. [قدیمی] قطعهقطعه کردن؛ پارهپاره کردن.
-
قریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَقرِباء] qarib ۱. [مقابلِ بعید] نزدیک.۲. (ادبی) در عروض، یکی از بحور شعر بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن فاعلاتن».۳. [قدیمی] خویش؛ خویشاوند.
-
جدید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] jadid ۱. [مقابلِ قدیم] تازه؛ نو.۲. هرچیز تازه.۳. (اسم) (ادبی) در عروض، یکی از بحور شعر بر وزن فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن؛ غریب.
-
شعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشعار] še'r ۱. (ادبی) سخنی که دارای وزن و قافیه باشد؛ سخن منظوم؛ کلام موزون؛ سرواد.۲. [مجاز] سخن زیبایی که کاربرد عملی ندارد.