کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وزغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وزغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بزغ› (زیستشناسی) vazaq وک؛ بک؛ غورباغه.
-
واژههای مشابه
-
جل وزغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) [قدیمی] jolvazaq =جلبک
-
جستوجو در متن
-
بزغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bazaq وزغ.
-
بک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vak] ‹وک، پک› (زیستشناسی) [قدیمی] bak ۱. وزغ.۲. قورباغه.
-
غنجموش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qanjmuš وزغ؛ غوک؛ قورباغه.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بک› (زیستشناسی) [قدیمی] pak ۱. وزغ.۲. قورباغه.
-
وک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) vak وزغ؛ غوک؛ بک.
-
کلائو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاوو، کلا› (زیستشناسی) [قدیمی] kalā'u ۱. وزغ.۲. غوک.۳. موش صحرایی بزرگ؛ کلاکموش.
-
قورباغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹غورباغه› qurbāqe ۱. (زیستشناسی) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پرهدار که در آب تخم میریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا میکند. نوزاد بیدستوپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است؛ غوک؛ وزغ؛ چغز؛ کلا....
-
جلبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) jolbak گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه، و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب، و روی تنۀ بعضی درختها پیدا میشود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده میشود که بر روی آب شناور است. د...