کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ورقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ورقَة] varaqe ۱. یکورق کاغذ.۲. یکبرگ درخت.〈 ورقهٴ هویت: [قدیمی] شناسنامه.
-
جستوجو در متن
-
شیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: schiste] [قدیمی] šist نوعی سنگ سیاهرنگ که ورقهورقه میشود.
-
پته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بتک› [قدیمی] pate بلیت؛ ورقۀ جواز.
-
شناسنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šenāsnāme دفترچه یا ورقهای شامل نام، نام خانوادگی، نام پدر و مادر، تاریخ تولد، و مشخصات دیگر فرد که ادارۀ ثبت احوال آن را صادر میکند؛ ورقۀ هویت.
-
تورق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] tavarroq ۱. ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن.۲. ورقهورقه شدن جسمی.
-
فتوگرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: photogramme] [منسوخ] fotog[e]rām ۱. ورقۀ عکس.۲. عکس.
-
زایچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] zāyče ورقهای حاوی مشخصات کودک نوشته میشده.
-
آهن کوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āhankub کسی که پیشهاش نصب کردن و کوبیدن ورقههای فلزی به شیروانی یا جای دیگر است.
-
اخطاریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (حقوق) 'extāriy[y]e ورقهای که بهوسیلۀ آن مطلبی را از راه قانونی به کسی یادآوری میکنند؛ یادبرگ.
-
دادنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (حقوق) dādnāme کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده باشد؛ ورقۀ حکمیه.
-
کارت پستال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carte postale] kārtpostāl کارتی دارای تصویر و جایی برای نوشتن نامهای کوتاه که به جای کاغذ و پاکت استفاده میشود؛ ورقۀ پستی.
-
کوپن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: coupon] kopo(e)n ورقهای مخصوص برای دریافت بعضی از اجناس ضروری و مواد غذایی که توسط دولت در بین مردم توزیع میشود؛ کالابرگ.
-
عقدنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'aqdnāme دفترچه یا ورقهای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته میشود؛ قبالۀ زناشویی.
-
داددبیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dāddabire ۱. در ایران پیش از اسلام، کتابت حکم.۲. ورقۀ حکمیه؛ دادنامه.