کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: varzītan] ‹برزیدن› varzidan ۱. انجام دادن، کردن، داشتن، و مانند ان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کینه ورزیدن، عشق ورزیدن.۲. [قدیمی] انجام دادن؛ بهکار بستن.۳. [قدیمی] کسب کردن؛ بهدست آوردن.۴. [قدیمی] پرداختن و مشغول شدن به کاری.۵. [قد...
-
جستوجو در متن
-
تعاشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'āšoq به یکدیگر عشق ورزیدن.
-
مشاجره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشاجَرَة] mošājere باهم نزاع کردن؛ با یکدیگر خصومت ورزیدن.
-
معاشقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معاشَقَة] mo'āšeqe با کسی عشق ورزیدن؛ عشقبازی کردن.
-
تخالف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxālof با هم خلاف کردن؛ با یکدیگر خلاف ورزیدن.
-
صورت پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] suratparasti پرستش صورت؛ مهر ورزیدن به زیبارویان.
-
اعتنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اعتناء] 'e'tenā اهتمام ورزیدن به کاری؛ توجه داشتن به امری یا کسی.
-
محاجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محاجَّة] mohājje خصومت ورزیدن و حجت آوردن؛ مخاصمه.
-
هم چشمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] hamče(a)šmi ۱. رقابت کردن.۲. حسد ورزیدن.
-
تضاغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazāqon با هم کینه ورزیدن؛ کینۀ یکدیگر را در دل گرفتن؛ کینهجویی کردن.
-
تعشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'aššoq ۱. عاشق شدن؛ عشق ورزیدن.۲. اظهار عشق کردن.
-
مماحضت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مماحَضة] ‹مماحضه› [قدیمی] momāhezat ۱. اخلاص ورزیدن.۲. دوستی و یگانگی.
-
منافقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منافَقة] ‹منافقه› [قدیمی] monāfeqat ۱. دورویی کردن؛ نفاق ورزیدن.۲. به هم خیانت کردن.
-
تحلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahallom ۱. حلم ورزیدن.۲. به تکلف بردباری کردن.