کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) varzeš ۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.
-
جستوجو در متن
-
ورزشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) varzeškār کسی که ورزش میکند؛ ورزشکننده.
-
کشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کستی› (ورزش) košti نوعی ورزش که بین دو نفر انجام میشود و هر کدام سعی میکند با استفاده از فنون آن ورزش پشت دیگری را به زمین بیاورد.〈 کشتی فرنگی: (ورزش) نوعی کشتی که فنون آن از کمر به بالا اجرا میشود.
-
کباده کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (ورزش) kabbādeke(a)š کسی که با کباده ورزش میکند.
-
نوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) no[w]če ۱. جوان؛ نوجوان.۲. (اسم) [مجاز] پهلوان کوچک یا تازهکار.۳. (اسم) (ورزش) ورزشکاری که در ورزشهای باستانی زیر دست پهلوان بزرگ ورزش میکند.
-
موج سوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] (ورزش) mo[w]jsavār کسی که ورزش موجسواری میکند.
-
ورزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] varzande ورزشکننده؛ ورزشکار.
-
مشت زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) moštzan ۱. (ورزش) کسی که ورزش بوکس میکند؛ بوکسور.۲. کسی که با مشت میزند.۳. [قدیمی] زورآزما.
-
ورزشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) varzešgāh ۱. جای ورزش.۲. مکانی وسیع و معمولاً روباز برای انجام مسابقات ورزشی که جایگاههایی برای تماشاگران دارد؛ میدان ورزش.
-
زورخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ورزش) zurxāne ورزشگاه؛ محل مخصوص ورزشهای باستانی.
-
سوغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَوَغان] so[w]qān دواندن و ورزش دادن اسب برای شرکت در مسابقه.
-
پیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: piste] (ورزش) pist میدان یا محلی که برای ورزش یا رقص آماده کرده باشند.
-
دو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دویدن) do[w] ۱. = دویدن۲. (ورزش) از رشتههای ورزشی دوومیدانی.۳. دونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پردو، کمدو، نیکدو.〈 دو استقامت: (ورزش) دویدن به مسافت ۱۵۰۰ متر یا بیشتر که قدرت و استقامت لازم دارد.〈 دو امدادی: (ورزش) دویدن چند تن...
-
پرنفس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] pornafas آنکه در دویدن و ورزش زود خسته نشود و نفسش نگیرد.