کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجود دارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی وجود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] bivojud ناکس؛ پست؛ حقیر؛ فرومایه.
-
جستوجو در متن
-
گلوسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: glucide] (شیمی) gelo(u)sid هر مادهای که در آن قند وجود دارد.
-
شیرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) širābe مایعی که در ساقۀ بعضی از گیاههان وجود دارد.
-
موهوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَوهوم] mo[w]hum آنچه در وهم وجود دارد و در عالم خارج نیست؛ خیالی.
-
گلوکزید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: glucoside] ‹گلوکوزید› (شیمی) gelukozid, golokozid اسم عمومی مشتقات گلوکز که در بسیاری از نباتات وجود دارد.
-
کلسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calcium] (شیمی) kalsiyom عنصر فلزی سفیدرنگ با جلای فلزی، و نرم که در طبیعت بهصورت آهک وجود دارد و وجود آن در بدن برای رشد و استحکام استخوانها لازم است.
-
آسمان پیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ās[e]mānpise آسمان در حالی که لکههای پراکنده ابر در آن وجود دارد؛ آسمان پوشیده از لکههای ابر.
-
بارقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بارقَة، جمع: بَوارِق] [قدیمی] bāreqe ۱. روشنایی؛ پرتو: بارقهای از ایمان در او وجود دارد.۲. برقزننده؛ درخشنده.
-
کافئین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: caféine] kāfe'in الکلوئیدی که در برگ چای و دانۀ قهوه وجود دارد و محرک سیستم عصبی مرکزی است.
-
کروماتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cromatine] (زیستشناسی) ko(e)romātin ذرات نامنظمی که بهطور پراکنده در داخل هستۀ سلول وجود دارد و به راحتی رنگ میگیرد.
-
پاساژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: passage] pāsāž مکان وسیع سرپوشیدهای که در دو طرف یا گرداگرد آن مغازه، کارگاه، یا دفتر کار وجود دارد.
-
نوترون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: neutron] (فیزیک) notron ذرۀ بنیادی خنثی با جرمی برابر پروتون که در هستۀ تمام عناصر به جز هیدورژن وجود دارد.
-
تخمدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) toxmdān ۱. زمینی که در آن تخم یا دانۀ درختان را بکارند و پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند.۲. عضو بدن حیوانات پستاندار که نطفه در آن منعقد میگردد.۳. هریک از دو جسم کوچک بیضیشکل که در دو طرف رحم وجود دارد و تخمکها (یاختۀ جنس...
-
پوتورو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوتوروغ› (زیستشناسی) poturu درختچهای از تیرۀ پنیرکیان که در جاهای گرم میروید، در اطراف بندرعباس و چابهار نیز وجود دارد.