کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
واهلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] vāhelidan واهشتن؛ واگذاشتن.
-
اتکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettekāl کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن؛ توکل کردن.
-
توکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavakkol کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن.
-
اهمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehmāl فروگذاشتن؛ واگذاشتن؛ در کاری یا دربارۀ چیزی سستی و تنبلی و سهلانگاری کردن.
-
تخلیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تخلیَة] taxliye ۱. خالی کردن؛ تهی ساختن.۲. رها کردن؛ واگذاشتن.
-
درسپردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹درسپاردن› [قدیمی] darsepordan ۱. سپردن؛ واگذاشتن.۲. راه را پیمودن و به پایان رساندن.
-
قصور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qosur ۱. از کاری بازایستادن.۲. واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی.۳. کوتاهی کردن.
-
سپردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اسپردن، سپاردن› sepordan ۱. چیزی را برای نگهداری به کسی دادن.۲. تسلیم کردن؛ تحویل دادن؛ واگذاشتن.۳. سفارش کردن.
-
اعتماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'temād ۱. تکیه کردن؛ پشتگرمی؛ وثوق.۲. متکی شدن به کسی و کاری را به او سپردن؛ واگذاشتن کار به کسی.
-
احاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: احالَة] ‹احالت› 'ehāle ۱. امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن.۲. (حقوق) خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر.
-
بدرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پدرود› bedrud وداع؛ خداحافظی.〈 بدرود گفتن: (مصدر لازم)۱. بدرود کردن؛ وداع کردن.۲. (مصدر متعدی) ترک کردن؛ واگذاشتن.
-
رفض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rafz ۱. واگذاشتن؛ ترک کردن.۲. در اصطلاح اهل سنت، گرایش به عقاید شیعه؛ شیعه بودن.
-
تفویض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafviz ۱. واگذار کردن؛ کاری یا چیزی را به کسی واگذاشتن و سپردن.۲. (تصوف) واگذار کردن تمام کارهای خود به خداوند توسط سالک که بالاتر از توکل است.۳. (فلسفه) = اختیار
-
هلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] helidan هشتن؛ گذاشتن؛ اجازه دادن؛ واگذاشتن: ◻︎ چو گرگ ستمگر به دامت فتد / هلیدن نباشد ز رای و خرد (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۷۹).
-
یله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yale رها؛ آزاد؛ ول؛ ولشده.〈 یله کردن: (مصدر متعدی) واگذاشتن؛ رها کردن: ◻︎ گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی: ۲/۳۱۸).