کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واهمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واهمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: واهمَة] vāheme ۱. [عامیانه] ترس و بیم.۲. اندیشه؛ گمان؛ خیال.۳. قوۀ وهمیه که بهواسطۀ آن چیزهای دیده و نادیده و راست و دروغ به تصور انسان درمیآید.
-
جستوجو در متن
-
نهازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] nehāzidan ترسیدن؛ واهمه کردن.
-
بیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vim, bīm] bim ترس؛ خوف؛ واهمه.
-
شکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوهیدن› [قدیمی] še(o)kuhidan ترسیدن؛ واهمه کردن: ◻︎ جهانداران ز خشم او شکوهند / چو غمازان شکوهند از عیاران (قطران: ۲۳۸).
-
هراسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) harāsidan ترسیدن؛ واهمه کردن: ◻︎ بنایی که محکم ندارد اساس / بلندش مکن ور کنی زاو هراس (سعدی۱: ۹۸).
-
چغزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čaqzidan ۱. ناله کردن؛ زاری کردن؛ آه و ناله کردن.۲. واهمه کردن؛ ترسیدن: ◻︎ در فنا جلوه شود فایدۀ هستیها / پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن (مولوی: ۶۹۵).
-
شکهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شکوهیدن› [قدیمی] še(o)kohidan ۱. مضطرب شدن؛ بیقرار شدن.۲. ترسیدن؛ واهمه کردن: ◻︎ وآن کبوترشان ز بازان نشکهد / باز سر پیش کبوترشان نهد (مولوی: ۳۳۱).