کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واقع در ارتفاع زیاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
واقع بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] vāqe'bin آن که حقیقت امر را مینگرد.
-
جستوجو در متن
-
خمپاره انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) xompāre'andāz نوعی توپ سبک که گلوله را به ارتفاع زیاد و با مسیر خمیده میاندازد و بیشتر توسط پیادهنظام به کار میرود.
-
استراتوسفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: stratosphère] 'est[e]rātosfer دومین لایۀ اتمسفر با دمایی ثابت که در ارتفاع ۱۲ تا ۸۰ کیلومتری زمین واقع است.
-
چرب خونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) čarbxuni زیاد شدن چربی خون؛ افزایش چربی خون در بدن؛ لیپمی.
-
تگرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tagarg] (هواشناسی) tagarg قطرههای باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم بهصورت دانههای کوچک یخ میبارد؛ سنگچه؛ شخکاسه؛ شهنگانه؛ پسکک؛ پسنگک؛ سنگرک؛ یخچه.
-
شیرجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) širje ۱. (ورزش) در شنا، پریدن در آب از ارتفاع بلند بهطوریکه هنگام فرود آمدن دست و سر بهطرف آب باشد.۲. پرش و جهش به طرف چیزی.
-
پرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) pareš ۱. پریدن از روی چیزی؛ پرواز.۲. جهیدن؛ جستن.〈 پرش ارتفاع: (ورزش) در دومیدانی، پریدن از روی طناب یا مانع دیگر که در ارتفاع ۲ متر یا کمتر یا بیشتر قرار داده شده.〈 پرش با نیزه: (ورزش) در دومیدانی، پرش ارتفاع به کمک نیزهای بلند...
-
تسبیغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) tasbiq در عروض، زیاد کردن الف در سبب خفیف، چنانکه در فعولن، فعولان و در فاعلاتن، فاعلاتان شود، و آن را مسبغ گویند؛ اسباغ.
-
تطویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatvil ۱. دراز کردن.۲. در کاری زیاد وقت صرف کردن؛ طول دادن.
-
جیزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] jizgar کسی که در قمارخانه برای نفع شخصی با ربح زیاد به دیگران پول قرض میداد.
-
پرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: presse] peres ۱. دستگاه فشار که در کارخانههای صنعتی به کار میرود.۲. عمل وارد کردن فشار زیاد به چیزی.
-
سپتیسمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sceptićemi] (پزشکی) septisemi مرحلهای از بیماری عفونی که بهواسطۀ داخل شدن مقدار زیاد باکتری در خون ایجاد میشود؛ عفونت خون.
-
عرق جوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] (پزشکی) 'araqjuš جوشهای ریز که بهواسطۀ عرق زیاد در پوست بدن پیدا میشود؛ عرقگز.
-
چانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› (زیستشناسی) čāne قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین؛ زنخ.〈 چانه انداختن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]〈 چانه جنباندن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]〈 چانه زدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]۱. بسیار سخن گفتن؛ پرحرفی کردن.۲. حرف زدن زیاد د...