کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارد در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تازه وارد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] tāzevāred ۱. کسی که تازه به جایی وارد شده.۲. [مجاز] بیتجربه.
-
جستوجو در متن
-
گلن گدن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (نظامی) galange(a)dan آلتی در تفنگ که فشنگ را در مخزن وارد و خارج میکند.
-
اندراج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enderāj داخل شدن؛ وارد شدن؛ درآمدن؛ درآمدن در ضمن چیزی.
-
انسلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enselāk وارد شدن در دسته یا جماعتی از مردم.
-
گلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: golf] (ورزش) golf نوعی ورزش با گوی و چوگان در میدان وسیع که در زمین آن سوراخهای کوچکی حفر شده و هر بازیکنی باید در ضمن راندن توپ در طول میدان آن را در هریک از سوراخها وارد کند.
-
گمرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مٲخوذ از ایتالیایی] (اقتصاد) gomrok مالیاتی در مرز که از کالاهای وارد یا صادر شده، اخذ میکنند.
-
مواردت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: موارَدة] [قدیمی] movāredat ۱. با هم به یک آبشخور وارد شدن.۲. باهم در یکجا فرود آمدن.
-
گل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: goal] (ورزش) gol ۱. وارد شدن توپ به دروازۀ حریف یا در حلقۀ بسکتبال.۲. دروازه.
-
پیلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pylore] (زیستشناسی) pilor دریچهای در پایین معده که محتویات معده از طریق آن وارد روده میشود؛ بابالمعده.
-
دساتیری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دساتیر، کتابی که در قرن دهم هجری در هندوستان بهدست آذرکیوان و پیروان او به زبانی مجعول فراهم شد) [قدیمی] dasātiri مربوط به دساتیر و کلمات آن: لغات جعلی دساتیری در نوشتههای عدهای وارد شده و باعث اشتباه آنان گردیده است.
-
حلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] holul ۱. آغاز؛ شروع: حلول سال نو.٢. وارد شدن شیئی در شیء دیگر.٣. داخل شدن روح کسی در بدن دیگری.
-
پادتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pādtan مادهای که هرگاه یک مادۀ میکروبی (پادگن) وارد بدن شود در خون ایجاد میشود و درنتیجه بدن در مقابل آن میکروب مقاومت پیدا میکند.
-
شریعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شریعَة، جمع: شرائع] [قدیمی] šari'e جایی از رودخانه که از آن وارد آب میشوند یا در آنجا آب برمیدارند؛ جای آب خوردن؛ جای آب برداشتن از رود.
-
متوارد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavāred ۱. پیوسته و پیدرپی.۲. اندیشه یا مفهومی که همزمان در مخیلۀ دو نفر وارد شود.