کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به گیاه شناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گیاه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) giyāhšenāsi علمی که دربارۀ چگونگی گیاهان مختلف بحث میکند؛ شناختن انواع گیاهان؛ بتانیک؛ معرفةالنبات.
-
داروگیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹داروگیاه› [قدیمی] dārugiyā ۱. هر گیاهی که خاصیت دارویی داشته باشد؛ گیاه دارویی.۲. دارویی که از گیاه به دست آید.
-
علف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'alaf آنچه چهارپایان میخورند؛ خوراک چهارپایان؛ گیاه؛ گیاه سبز.〈 علف خرس: [عامیانه، مجاز] ویژگی چیز بیارزشی که به راحتی به دست میآید.〈 علف گربه: (زیستشناسی) = سنبلالطیب
-
کان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل اسم مصدر) (زمینشناسی) kānšenāsi معدنشناسی؛ علم به اکتشافات و استخراج معادن.
-
حشره شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hašarešenāsi علمی که به بررسی احوال انواع حشرات میپردازد.
-
رسخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rasx انتقال روح از جسم انسان به جسم گیاه یا جماد؛ تناسخ.
-
انگل شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) 'angalšenāsi علم به احوال موجوداتی که روی پوست یا داخل بدن جاندار دیگر زندگی میکنند؛ طفیلیشناسی.
-
قیافه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی. فارسی] qiyāfešenāsi علمی که بهوسیلۀ آن از مشاهدۀ صورت مردم به اخلاق و سیرت آنها پی میبرند؛ فراست.
-
جنین شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، فارسی] (پزشکی) janinšenāsi علمی که به تحقیق دربارۀ رشد و نمو جانداران در دوران جنینی میپردازد؛ رویانشناسی؛ آمبریولوژی.
-
میکروب شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [فرانسوی. فارسی] (زیستشناسی) mikrobšenāsi دانشی که به بررسی شرایط زیست انواع میکروبها میپردازد؛ میکروبیولوژی.
-
توده شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) tudešenāsi شناختن تودۀ مردم؛ علم به عادات و آدابورسوم تودۀ مردم و افسانهها و ترانههای محلی؛ فولکلور.
-
کژور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) [قدیمی] kažur ریشۀ تلخ گیاه زرنباد: ◻︎ عسلش را به حنظل است نسب / شکرش را برادر است کژور (ناصرخسرو: ۷۶).
-
منتجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] montaja' ۱. جای آمال و آرزوها.۲. جایی که به طلب آب و گیاه میروند؛ چراگاه.
-
داردوست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dārdust هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود.
-
سبز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sabz ۱. هر چیزی که به رنگ برگ درخت و گیاه تازه باشد.۲. (اسم) رنگی که از ترکیب رنگ آبی و رنگ زرد بهدست آید.〈 سبز شدن: (مصدر لازم)۱. به رنگ سبز درآمدن؛ رنگ سبز به خود گرفتن: ◻︎ آبی که ماند در ته جو سبز میشود / چون خضر زینهار مکن اختیار عمر...