کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به علم هیلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صرفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صرف، اسم) [عربی. فارسی، جمع: صرفیّون و صرفیّین] sarfi عالم به علم صرف؛ کسی که علم صرف میداند.
-
علم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: علوم] 'elm ۱. دانستن؛ یقین کردن.۲. یقین.۳. (اسم) معرفت؛ دانش.〈 علم ازلی: علم الهی؛ علم غیب.〈 علم اسفل: [قدیمی] حکمتِ طبیعی.〈 علم اوسط: علم ریاضی.〈 علم بیان: [قدیمی] علمی که بهوسیلۀ آن میتوان فهمید کدام...
-
دانش گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešgozin آنکه علم و دانش را برگزیند و روی به علم و فضل بیاورد؛ گزینندۀ دانش.
-
دانش گستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dānešgostar آنکه علم و دانش را رواج دهد؛ کسی که از علم و دانش به همه بهره رساند؛ گسترانندۀ دانش.
-
جغرافیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] joqrāfiyā علم بررسی عوارض کرۀ زمین، اوضاع طبیعی و سیاسی کشورها، و چگونگی زندگی اقوام و ملل و سایر موجودات؛ جغرافی.〈 جغرافیای اقتصادی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی تولید، توزیع، و مصرف فراوردهها میپردازد.&la...
-
لاهوتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب، فارسی] lāhuti عالم به علم لاهوت.
-
زمین شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زمینشناسی) za(e)minšenās عالم به علم زمینشناسی.
-
دانش پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dānešpazir مایل و راغب به علم و فضل؛ دانشپذیرنده؛ پذیرندۀ علم و دانش: ◻︎ جهاندیده دانای روشنضمیر / چنین گفت کای شاه دانشپذیر (نظامی۶: ۱۰۶۴).
-
آمارشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (ریاضی) 'āmāršenās کسی که به قواعد علم آمار آگاهی دارد؛ متخصص احصائیه.
-
کان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل اسم مصدر) (زمینشناسی) kānšenāsi معدنشناسی؛ علم به اکتشافات و استخراج معادن.
-
متفقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَفقّة] [قدیمی] motafaqqeh عالِم به علم فقه؛ فقیه؛ دانشمند.
-
فقیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: فقهاء] faqih عالِم به احکام شرع؛ متخصص در علم فقه.
-
دراست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دراسة] [قدیمی] derāsat کتاب خواندن؛ علم آموختن؛ به درس روآوردن.
-
علم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعلام] 'alam ۱. رایت؛ پرچم؛ بیرق.۲. نشان؛ نشانه.۳. (ادبی) نامی که شخص به آن معروف باشد؛ اسم خاص.۴. مهتر؛ بزرگتر قوم.۵. پارچۀ بسته شده بر بالای چوبی که در مراسم عزاداری در جلو دستۀ عزاداران حمل میشود.۶. [قدیمی] نقشونگار جامه.&...
-
عروضی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عرض) [عربی. فارسی] (ادبی) 'aruzi عالِم به عروض؛ کسی که علم عروض میداند؛ عروضدان.