کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به جنس مخالف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] zāni زناکننده؛ زناکار؛ کسی که از راه حرام با جنس مخالف خود مقاربت کند.
-
سادیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sadisme] (روانشناسی) sādism نوعی بیماری که در آن فرد از آزار دیگران مخصوصاً آزار جنس مخالف در حین عمل جنسی لذت میبرد؛ دگرآزاری.
-
علیه
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی: علَیه] 'ale(a)yh ۱. برضدِ؛ به زیانِ.۲. (صفت) مخالف.
-
گلیمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به گلیم) [قدیمی] gelimine آنچه از جنس گلیم باشد.
-
پسرینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به پسر) [قدیمی] pesarine از جنس پسر؛ پسر.
-
نمدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به نمد) namadi از جنس نمد؛ چیزی که از نمد ساخته شده.
-
سفالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سفال) ‹سفالینه› sofāli آنچه از جنس سفال باشد: کوزۀ سفالی.
-
یخین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به یخ) [قدیمی] yaxin ۱. از جنس یخ.۲. [مجاز] بیعاطفه.
-
پنبه ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پنبه) pambe'(y)i ۱. از جنس پنبه.۲. به شکل پنبه.
-
مشهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošahhar ۱. آشکارشده؛ مشهور.۲. جامهای که برای زینت کنارهای به آن دوخته باشند که رنگش مخالف رنگ جامه باشد.
-
نقیضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَقیضَة، مؤنثِ نقیض، جمع: نقائض] naqize ۱. (ادبی) نوشتهای که به قصد مقابله یا رد نوشتهای دیگر بهوجود بیاید.۲. [قدیمی] آنچه مخالف و مناقض چیز دیگر باشد.
-
باتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bâton] bātun چوبدستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی بهعنوان اسلحۀ سرد به کار میبرند.
-
کول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کبل› [قدیمی] kaval پوستینی از جنس پوست گوسفند: ◻︎ میفکن کَوَل گرچه خوار آیدت / که هنگام سرما به کار آیدت (نظامی۵: ۸۱۷).
-
ماهچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māhče شیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد، یا قبه نصب میکردند.
-
حلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] halab ظرفی از جنس حلبی و به شکل مستطیل یا استوانه برای حمل مایعاتی مانندِ نفت و بنزین؛ حلبی.