کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به جنس خنثی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نوترون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: neutron] (فیزیک) notron ذرۀ بنیادی خنثی با جرمی برابر پروتون که در هستۀ تمام عناصر به جز هیدورژن وجود دارد.
-
گلیمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به گلیم) [قدیمی] gelimine آنچه از جنس گلیم باشد.
-
پسرینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به پسر) [قدیمی] pesarine از جنس پسر؛ پسر.
-
نمدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به نمد) namadi از جنس نمد؛ چیزی که از نمد ساخته شده.
-
سفالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سفال) ‹سفالینه› sofāli آنچه از جنس سفال باشد: کوزۀ سفالی.
-
یخین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به یخ) [قدیمی] yaxin ۱. از جنس یخ.۲. [مجاز] بیعاطفه.
-
پنبه ای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پنبه) pambe'(y)i ۱. از جنس پنبه.۲. به شکل پنبه.
-
باتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bâton] bātun چوبدستی از جنس چوب یا پلاستیک که افراد پلیس و نیروی انتظامی بهعنوان اسلحۀ سرد به کار میبرند.
-
کول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کبل› [قدیمی] kaval پوستینی از جنس پوست گوسفند: ◻︎ میفکن کَوَل گرچه خوار آیدت / که هنگام سرما به کار آیدت (نظامی۵: ۸۱۷).
-
ماهچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māhče شیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد، یا قبه نصب میکردند.
-
حلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] halab ظرفی از جنس حلبی و به شکل مستطیل یا استوانه برای حمل مایعاتی مانندِ نفت و بنزین؛ حلبی.
-
دست پیمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] dastpeymān آنچه از نقد و جنس که پیش از عروسی از طرف داماد به خانۀ عروس فرستاده شود.
-
پای برنجن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāybe(a)ranjan حلقۀ فلزی از جنس طلا یا نقره که زنان به مچ پا میبندند؛ خلخال.
-
پرنیانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پرنیان) [قدیمی] parniyāni ۱. زیبا و لطیف مانند پرنیان؛ مانند پرنیان.۲. از جنس پرنیان
-
ساچمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] sāčme ۱. گلولۀ ریز سربی که در تفنگهای شکاری به کار میرود.۲. قطعات کروی کوچک از جنس فولاد.