کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیچ گاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیچ گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹هیچگه› hičgāh ۱. هیچوقت.۲. هرگز.
-
واژههای مشابه
-
هیچ کاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه] hičkāre بیکاره؛ کسی که کاری از او برنیاید و به درد کاری نخورد.
-
هیچ کس
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) hičkas ۱. کلمۀ نفی که در نبودن کسی در جایی استعمال میشود: در این جا کیست؟ هیچکس.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] ناکس؛ فرومایه: ◻︎ مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد / که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد (سعدی: ۱۶۹).
-
هیچ گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hičgune کلمۀ نفی؛ هیچنوع؛ هیچشکل.
-
هیچ ندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] hičnadān آنکه هیچچیز نداند؛ بسیارنادان.
-
جستوجو در متن
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) gāh ۱. وقتی؛ زمانی؛ هنگامی.۲. بعضی اوقات؛ گاهگاهی.۳. (اسم) وقت؛ زمان؛ هنگام.۴. زمان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بامگاه، شامگاه، سحرگاه.۵. مکان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بزمگاه، پرستشگاه، رزمگاه، کشتارگاه، لشگرگاه.۶. (اسم) [قدیمی] فصل؛ موسم.〈 ...
-
گاه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گهگیر› gāhgir ۱. غافلگیر.۲. اسبی که گاهگاه رم بکند.۳. درد یا عارضهای که ناگهان بروز کند.
-
مداولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مداوَلة] [قدیمی] modāvelat ۱. دستبهدست گشتن دولت.۲. گشتن روزگار گاه به سود این و گاه به سود آن.
-
زر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zar سفیدموی؛ زال: ◻︎ همی نوبهار آید و تیرماه / جهان گاه برنا بُوَد گاه زر (دقیقی: ۱۰۲).
-
خوشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xušide خشکشده؛ خشکیده: ◻︎ شکوفه گاه شکفتهست و گاه خوشیده / درخت وقت برهنهست و وقت پوشیده (سعدی: ۹۸).
-
ضیاگستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] ziyāgostar روشناییبخش: ◻︎ گاه چون اَشکال اقلیدس سراندرسر شود / گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود (فرخی: ۴۹).
-
دیده گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] didegāh = دیدگاه
-
افتان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) 'oftān در حال افتادن.〈 افتانوخیزان:۱. آنکه گاه میافتد و گاه برمیخیزد.۲. افتادن و برخاستن در راه رفتن.