کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هیربد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هیربد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هربد› hirbad ۱. موبدانی که علاوه بر موبدی سمت استادی و آموزگاری هم داشتهاند؛ معلم علوم دینی زردشتی.۲. قاضی زردشتی.
-
واژههای مشابه
-
هیربدان هیربد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hirbadānehirbad رئیس هیربدان.
-
جستوجو در متن
-
هربد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] herbad = هیربد
-
بد
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) [پهلوی: pat] ‹پد، پت› bo(a)d صاحب؛ سرور؛ دارنده؛ خداوند (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باربد، سپهبد، کهبد، موبد، هیربد.